درعمق چشمه ی زلال و شفاف برگ سبزی از ميان شن های درون روئيده بود و اين برگ پهن و رنگارنگ و بسيار زيبا از جاذبه خاصی برخورداربود به ساختمان داخلی آن به دقت نگاه کردم و آب تميز و گوارای قابل نوشيدنی دراطرافش درحال جاری شدن بود و همچنان با امواج خود برگ را نوازش می داد ، درکناره های اين برگ تصويرخاصی از آفرينش عالم هستی حک شده بو د با وجود ريزی ، بقدری جالب و جذاب تعبيه شده بود که چشم هربيننده ای را متحير خود می ساخت ، که با دستهای نقاش تواناو ماهرزمينی ترسيم چنین تصوير زيبا از محالات بود ، ولی خالق طبيعت باقدرت و خلاقيت خود چنين رسمی را تدارک ديده بود ، آن هم درکجا ، دريک جای باريک و درميان شن های آب جاری ، نگرش تامل آميز به اين پديده زيبای عالم خلقت افکارم را دگرگون کرد و ساعتها در کنار آن چشمه باقی ماندم و فقط مستغرق در خود بودم و درعالم خاصی بسر می بردم ، و مردم فوج فوج به طرف چشمه می آمدند وازآب گوارای آن برمی داشتند و به راه خود می رفتند ولی من همچنان درحال سکون ظاهری بودم وتوجهی به اطراف خود نداشتم و درحيرت عميق فرو رفته بودم و دلم می خواست خلوتی اختيار کنم ، اما درکجا درکنار همان چشمه زيبا و خاطره انگيز با آن برگی که از زيبايی و جمال خاصی برخورداربود ، که با يک نگاه دلم را ربود و شيفته خودش کرد ، گويی مجنونی به دنبال ليلی خودش است ، راستی در عشق و عاشقی چه علامتی و چه رازی هست ، چرا مردم عادی عاجزند آنچه دردرون ما غوغا می کند آن را درک نمايند آن هم عاشق برگی دردرون چشمه زلال شدن ، در اين عشق چه حکمتی وجود دارد ، واقعا حکايتهای ناگفتنی در پيش دارد ، دلم شور می زد و هيجان وجودم را فراگرفته بود ، کم کم همه مردم از اطرافم پراکنده شدند ، اما من ماندم و او ، به آرامش واقعی رسيدم ، دراين خلوتکده حرف هایی برای گفتن داشتم اما چه کنم درکنار او بازهم تنهابودم هم راز و همدم نداشتم ، همدمم به معنی واقعی آنی که حرف های دل را درک کند آنی که مرهمی برزخم ها و رنجهای درونم باشد ، باز هم به خود چشمه پناه بردم ، می خواستم با آب چشمه با آن زيبا گفتگو و تبادل افکار نمايم ، ورازهايی که دلم را سوزانده ووجودم را لرزانده بود و درحال انفجار بودم به آن چشمه و برگ بيان کردم و عقده های درونم را خالی نمودم تا به آرامش برسم ، انسان موجود مرموزی است و خيلی چيزها دردرون دارد و نيروها زيادی دروجودش جاری است و قوای خامی که بايد رو به پختگی رود ، پناه بردن به دامن طبيعت يکی از بارزترين عوامل رشد و باروری نيروی های درونی آدمی است ، امکان بيان دردهای دل برای همگان مقدورنيست ، ولی آب زلال رفيق و دوست خوبی برای شنيدن دردها و رنج های مان است ، برای خالی کردن عقده هايی که سال های متمادی دروجودمان نقش بربسته بود ، آری حرف های دل را به او بگو و ازاو درخواست ياری کن ، هم سبک می شوی هم نيرو هايی به کمک ت می آيند و راه رابرايت نشان می دهند ، با او درکنارچشمه به راز ونياز پرداختم و بعد از مشورت طولانی ، نيروی جديدی دريافت کردم که سرشاراز اميد و موفقيت بود ، آری نيروهای مثبت و سازنده نقش عميقی درزندگی انسان دارند و انسان را به طرف بالا هدايت می کنند ، اگر دلت می خواهد سالم و آرام وبی قيل و قال زندگی کنی ، نگاهت و انديشه ات ، گفتارت و عملت بايد مثبت باشد ، مثبت فکر کن ، مثبت نگاه کن ، وناباوری ها و زشتی های دنيوی را از خود دورنما ، اگر کل دنيا را دراختيارتان قراردهند و اگر عالی ترين امکانات مادی دنيا دردست تان باشد و اگر درزندگی دنيوی از آزادی خاصی برخوردارباشی و مانعی درکنارت نباشد و آنچه که دوست داری درآن واحد به آن برسی و از آن بهره گيری ، وهرجا که دلت خواست به آن سفرکنی و با معشوقان زمينی بگردی و از آنها کام بگيری ، اگر نگاهت و انديشه ات و افکارت مثبت نباشد از زندگی ات لذت نخواهی برد و مداوم دراضطراب و تشويش بسر خواهی برد ، بنابراين تصورات و باورهای منفی و ايده های نادرست انسانرا به سوی شقاوت و انحطاط سوق خواهند داد ، ولی من دوست دارم از اين همه ثروت بگذرم تا اورا بدست آورم و آن برگ زيبای درون چشمه زلال را داشته باشم ، آرامش واقعی درهمين است و بس ، و نه در جاه و جلال و ثروتهای آنچنانی دنيا ...
ندای عشاق...برچسب : نویسنده : mamshouga بازدید : 214