مگرما انسان نيستيم چرا ازخود شناخت کاملی نداريم

ساخت وبلاگ

مگرما انسان نيستيم چرا ازخود شناخت کاملی  نداريم ، چرا بدون دليل درمورد همه چيز و همه کس اظهار نظر می کنيم ، چرا درباره  عاقبت حرفها و کارهامان تفکر و انديشه نمی کنيم و درکوی و برزن هرحرفی که برزبانمان  جاری می گردد زود بيان می کنيم و از اثر آن گفته و يا نوشته برروی ديگران درغفلتيم  واصلا درچه حدی به همديگر و هم نوع خود ارزش و احترام قائليم ، مگر ما کی هستيم که  خودمان را ازديگران بالاتر می گيريم چه مزايايی يا  فضايلی از ديگران بيشتر  داريم و به چه چيز خود می باليم و غرورمان بخاطر چيست ؟ به هرجا که سر می زنيم  درمحافل و درمجالس درهمه جا فقط ازخودمان می گوييم  نمی دانم اين خود چه حسنی  دارد ، و دلمان می خواهد به هرطريقی که شده گفته يا خواسته خود را به کرسی بنشانيم  و لو اينکه عملکردمان غيرقانونی و خلاف حق باشد ، مگرديگران چه کسانی هستند ، آيا  آنها حرف و خواسته و نيازی هم دارند و يا تمام خواسته ها و نياز های مادی و معنوی  فقط مخصوص ما ست ، تا کی بايد اين روش ناعادلانه و يا خصمانه را درپيش گيريم و  خودمان را به زمين و زمان تحميل کنيم ، و يابدون شناخت خاصی از طرف مقابل حرف و  گفتار و برداشت های اورا زود بپذيريم دربعضی موارد هم بدون مطالعه عميق و تحقيق  کافی درمورد مسئله ای زود آن موضوع را می پذيريم و پذيرش آن موضوع صفحه ای برروی  صفحات ذهنمان می گشايد و مدام مارا آزرده خاطر می سازد ، و عقده بزرگی دردلمان پديد  می آورد ، و ماراکينه ای بار می آورد و گرفتار يک نوع بدبينی و نفرت می شويم ، و  اين بدبينی درريختن  شالوده اساسی زندگی آينده مان نقش خاصی را ايفا می کند  دراين دنيا دچار سردرگمی می شويم و درگزينش راه خود مسير اشتباهی را می پيمائيم ،  درحالی که خودمان درناآگاهی و جهل مفرط بسر می بريم و لی ادعا می کنيم که آگاه ترين  و دانشمندترين افراد کره زمين ماهستيم ، و اين مائيم که همه چيز را می دانيم وبرهمه  علوم و فنون روز تسلط کامل داريم ، و باياد گرفتن چند کلمه اصطلاح و کارکردن با  چند نوع نرم افزار متفاوت  ، تصورمی کنيم که استاد شده ايم و ديگر کسی حريفمان  نيست ، و هرکجا که می رويم مرتب ازخودو افتخارات خود دم می زنيم ، و اتهام  عقب ماندگی و انحطاط را نثار ديگران می سازيم ، درحاليکه آن ها عميق ترازما می  فهمند و بهتراز ما به موضوعات و مسائل روز اشرافيت دارند وما چيزی دربساط نداريم  وطبل توخالی هستيم ، هرچقدر به دايره تکبر و خودخواهی مان افزوده گردد بدبختی و  نکبت مان دوچندان می شود ، روزبه بروز به سوی نااميدی رو خواهيم کرد و دلمان می  خواهد  همگان از ما بی چون وچرا اطاعت کنند و حرف مارا بدون دليل بپذيرند اگر  چنين اتفاقی نيفتد نااميدی و ياس وجومان را فراخواهد گرفت ، درقبال دريای بيکران  عقول انسانها وشناخت  ها وآگاهی های موجود ما چه کاره هستيم واقعا درچه حدی  قرارگرفته ايم چرابيهوده و بدون دليل ادعا می کنيم و چرا موضع گيريهامان براساس  اصول و معيارهای واقعی نيست و براساس خواهش ها و نيازهای مادی مان می باشد ، گاهی  اوقات کارهايی می کنيم و تصورمی کنيم که اين کارها به نفع منافع شخصی مان هست ولی  درباطن به زيانمان تمام می شود ولی ما از آن ضررو زيان غافل هستيم ، جريان حاکم  برجامعه لطف خاصی درحق ماها کرد وازقديم الايام آنچه که به زيان طبقات زحمتکش و  کارمند است زود اجرامی شود ولی آنچه که به نفع کارمند و طبقات محروم است درهاله ای  از ابهام باقی می ماند و برروی آن مدتها انديشيده می شود و ماه ها برزبانهاجاری می  گردد تا اثر تورمی خودرا بگذرد وبعد هم به روی سن می آيد آن هم بصورت ناقص وگاهی  اوقات بعد از خوابيدن سرو صداهای موجود  موضوع مربوطه فراموش می گرددو  ازگردونه خارج می شود ، آری ازجانب مقامات مافوق بخشنامه ای صادرشد که ديگر اعتباری  برای ارائه خدمات سرويس اياب و ذهاب  کارکنان تخصيص داده نشود ، براساس مفاد  بخشنامه کلیه سرويس های ادارات برداشته شد ، ما چاره ای جز اين نداشتيم که بايد  خودمان را با وضع موجود تطبيق دهيم ، نمی دانم چرا مسئولين بدون مطالعه و بررسی  تمام جوانب يک موضوع در مورد آن موضوع تصميمات خام و نسنجيده ای اتخاذ می نمايند ،  حذف سرويس اياب و ذهاب کارکنان دولت به نفع چه کسی است مگر نه اين است که بارسنگين  ترافيکی بردوش دارد و از آن طرف باعث بی نظمی خاصی درامورات اداری می گردد ، دل به  دريا زدم ماکه سحر خيزيم اين عمل باعث رشد و بالندگی ماست ، به جای پياده روی شبانه  به پياده روی روزانه روآورديم ، ولی امکان پياده رفتن تمام مسيربرايم مقدورنبود  ناچار قسمتی از مسيررا بااتوبوس طی کرديم  رفتن با اتوس هم خودش عالمی دارد  چون اکثر ماها به وظايف مان آشنا نيستيم و هميشه درفکرفرصتيم تا ازموقعيت بوجودآمده  سوء استفاده کنيم ، آری تاکسی ها بی دليل کرايه خودرا بالابردندوبرای يک مسيرکوتاه  و چند قدمی مبلغ هنگفتی دريافت می کنند وکسی  حق اعتراض ندارد اگر حرفی هم  بزنی تازه بدهکارهم هستی بايد تمام مخارج و هزينه های شخصی آقای راننده را هم  پرداخت کنی ، بنده کارمندو يا اکثر کارمندان توانايی پرداخت  کرايه های سنگين  را نداريم ناگزيريم با اتوبوس رفت و آمد کنيم آن هم چه اتوبوسی ؟!! اکثر اتوبوس های  شرکت واحد با قيمت ناچيزی دراختيار بخش خصوصی قرارگرفته اند ، نه تعهدی دارند و نه  وظايفی ، نه نظمی دارند و نه به مردم و انسانها ارزش قائل اند ، چند ساعتی که  دراتوبوس  هستی سرو صداها و تراکم جمعيت ، تنگی جا ، سرپابودنها ، .. داغونت  می کند کی به کی !! نه کسی می تواند به جناب راننده تو بگويد اگر تو گفتی ، با  فاکتور هزينه هايی مواجه می شوی که برای ماشين خرج کرده است ، خدايا تاکی بايد  درغفلت باشيم تاکی بايد حق و حقوق خودمان را ندانيم ؟ تاکی بايد به حقوق ديگران  تجاوز کنيم ؟ تاکی بايد جايگاه واقعی خودرا نشناسيم ؟ تاکی بايد ديگران را درتنگا  قراردهيم ؟ مگر ما انسان نيستيم  چرا اينگونه شده ايم  ؟ چرا واقعيت های  روزمره زندگی را فراموش کرده ايم ؟!!! ...

ندای عشاق...
ما را در سایت ندای عشاق دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : mamshouga بازدید : 212 تاريخ : دوشنبه 10 آبان 1395 ساعت: 7:59