ندای عشاق

متن مرتبط با «به هوش آمدن از کما» در سایت ندای عشاق نوشته شده است

داغـــلاردا  اکين  اولماز

  • اودلو سؤزلر یاناراؤره کده - بخش99داغـــلاردا اکين اولمازهئچ کيم سن تکين اولمازگؤزلريم گوزلــــــرينهباخماسا ساکــن اولمازترجمهکوه محل زراعت نیست هیچ کس در زیبایی وملاحت همانند تونیست چشمانم ذوب درچشمانت است اگر ننگرد ساکت نمی شود ازعهد ازل نقاش ازلی چنین ترسیم کرده است که درکوه و دشت ودمن هرچه که وجود دارد ودیده می شود ازجوهره او نشئت گرفته است آنچه که دردرون دارد متعلق به خود نیست بلکه به ذات لایزال تعلق دارد اوهرچیز را درجای و مکان خاصی خودقرارداده , رشد ونمو آن چیز درهمان مکان امکان پذیراست درجای دیگر مخدوش می گردد وباید باروش خاصی به راهش ادامه دهدازمسیرتعیین شده نباید منحرف شد نتیجه انحراف خسارت سنگینی دارد گرچه ظاهرش جذاب ودوست داشتنی است اما ذات و درونش بیانگر حالات دیگراست نباید فریب ظاهر را خورد درکشاکش روزگار ظاهرپرستان وفریب خوردگان جزء باختگانند گذرزمان واقعیات آن را اثبات کرده است اگر لحظه آنی رادرنظربگیریم حالمان زاراست , شاید چندروزی خوش باشیم خوشی با خوشبختی فرق دارد عاقبت خوشی ها روبه پایان است , خوش ساختگی فرجامش درد و رنج است , دراین بایاتی تاکید خاصی به کوه ها شده است , منظور ازکوه و زراعت وچشم وزیبایی چشم ونگاه کردنها وآه و حسرتها بیانگر حالات خاص استاین حالات دردرون انسان خودساخته وبابصیرت غوغامی کند واورابه سوی یافتن گم شده اش سوق می دهد , الفاظ ظاهری این بایاتی خطاب به معشوق زمینی است , ازدوست داشتن ها می گوید ازنگاه عاشقانه دم می زند ولی فرجام ونهایت این نگاه ها ودوستی ها و سوز و گدازها زمینی به مافوق آن متصل است اگر مافوق نباشد وصال زمینی بعداز گذشت زمان روبه سردی و انجماداست دیگر اثری از آن دوستی ها ی هیجان انگیز ومهرها و محبت ها ی آن, ...ادامه مطلب

  • عزيزيم گئده ر قالماز

  • اودلو سؤزلر یاناراؤره کده - بخش100عزيزيم گئده ر قالمازآخارسو گئده ر قالمازوفاليا جان قـــوربانوفاسيز گئده ر قالمازترجمهمی گذرد و می رود باقی نمی ماندآب جاری می رود و نمی ماندجان فدای دوست باوفاگرددبی وفامی رود نمی ماند هیچ چیزاین دنیا ثابت و ماندگارنیست همه چیز درحال حرکت است درقاموس هستی سکون معنی ندارد کلیه پدیده های عالم ازکل گرفته تااجزای آن درحال رفتن وزایل شدنند البته درهستی چیزی ذاتا عوض نمی شود بلکه ظاهرش تغییرمی یابد و اصل و کنه اش باقی می ماند منظور از باقی بودن ثابت وراکد ماندن نیست کلیه موجودات عالم هستی درحال حرکتند عمرآدمی درگذراست امروز ما با دیروز و با فردا فرق دارد هرروز حالت و خصوصیات خاص خودرا دارد هیچ چیز تکراری نیست گرچه به ظاهر روز و شب وقوه دید و درک آدمی تکراری به نظرمی رسد ولی درباطن اینگونه نیست هیچ چیز مثل هم نیست , همه اشیا وانسانها و حتی خود انسان نوعی ظاهر و باطن آن نسبت به هم تفاوت اساسی دارد من دیروزی بامن امروزی متفاوت است , من امروز با من فردا نیز تفاوت دارد , من فردا من جدیداست ویژگی خاص خودرا داراست باید با استفاده از قدرت تفکر به تحولات و تغییرات من نگریست , من واقعی با من زایل شدنی فرق دارد , من واقعی همیشه جاوید است ولی من ظاهری به مرورزمان پیرو فرسوده می گردد وسپس شکل ظاهری آن محومی شود واما ذات و کنه اش تاابد باقی است , من حقیقی که ماورای جسم ومن ظاهری است اثرجاودانگی دارد .باید سعی کنیم فریب ظواهر عالم را نخوریم وخودرا برای درک حقایق هستی مهیا سازیم این بایاتی حقایق تکان دهنده ای دربطن خود داردوانسانهای با بصیرت رابیدارمی سازد همه چیز را بامیزان می سنجد وقدرت تشخیص را به خود انسان واگذارمی کند تاخودش چگونگی گذر زمان را اح, ...ادامه مطلب

  • عزيزيم  اوزاق لاشماز

  • اودلو سؤزلر یاناراؤره کده - بخش95عزيزيم اوزاق لاشمازدوست دوستدان اوزاقلاشمازسن مندن اوزاقلاشانمحبت اوزاقـلاشمازترجمهازهم دورو بیگانه نمی شونددوست ازدوست دورو بیگانه نمی شوداگرتو ازمن دورشویمحبت تو در دل من باقی است دراین دنیا هیچ چیز , هیچ حرکت , هیچ اقدام , بدون دلیل نیست هرحرکتی دلیل خاص خودرا دارد انسان موجوداجتماعی است , انسانهابرای ادامه حیات به همدیگر نیازدارند باید حال همدیگر را رعایت کنند دوستی ها در فطرت انسان نهفته است هیچ انسانی بدون رفیق و دوست نیستبراساس علایق و اعتقادات خود دوست خودرا برمی گزینیم دوستی براساس احترام متقابل ادامه دارمی شود اگر دوستی ها خالصانه وصادقانه باشد عامل ازدیادمحبت است وجودفاصله ها و مناطق جغرافیای مانع تداوم رفاقت و دوستی نیست ومهرو محبت را ازدلها نمی زداید دلیل اصلی وجودمهرو محبت درقلوب دوستان صداقت و یکرنگی است سکون و آرامش انسان درپرتو صداقت و یکرنگی شکل می گیرد درجایی که صداقت و خلوص نیت حاکم باشد اضطراب و نگرانی بی معنی است دراین بایاتی توصیه خاصی به دوستی های عمیق و خالصانه شده است , ازجمله عوامل اصلی سعادت و خوشبختی درجوامع انسانی وجود محبت خالصانه است اگر انسانها از ته دل به همدیگر عشق ورزند وتکبرو خودخواهی را به زباله دانی تاریخ بسپارند دراین صورت خبری از ناملایمات و کشمکش ها نیست , در چتر اقدامات خالصانه جامعه شادابی را تجربه خواهیم کردبه امید آن روز طلایی + نوشته شده در دوشنبه بیست و هشتم فروردین ۱۴۰۲ ساعت 11:8 توسط علی روحی  |  بخوانید, ...ادامه مطلب

  • اولدوزلار باتماز آغلار

  • اودلو سؤزلر یاناراؤره کده - بخش55 اولدوزلار باتماز آغلارياری اؤياتماز آغـلار يارياردان آيری دؤشه گئجه لر ياتماز آغلارچه خوش است در اوج اعلی قدرت و توانایی درتخییلات و رویاهای خود اندیشه وصال را پروراندن , و دنیایی نوو آکنده از عشق و معرفت برای خود مهیا ساختن و صادقانه با چشمانی اشک آلود و دلی اندوهناک به ستارگان زیبا و درخشان نگریستن , و در آن حال نیازی به بیداری محبوب و معشوق مجازی از خواب نوشین شبانه در وجود خویش احساس نکردن , و همواره در حال اوج خود در حال اشک ریختن , و درهنگام جدایی یاراز یار در زمان فراق شب ها بیدارماندن و استغاثه و زاری کردنراستی منظور از گریه ها و اشک ریختن ها چیست و چه نقشی در حیات انسانها ایفا می کنند و سرانجام و عاقبت آن به کجا منتهی می گردد و چه چیزی را اثبات می کند , آیا اینهمه گریستنها و صرف انرژی کردنها و استفاده از اوقات گرانبهای خود بخاطروصول به معشوق و دلبر زمینی چه ارزشی دارد , درچه حدی باید انتظار وصال را کشید , آیا این علایق و دلبستگی مفرط با عقل سازگاراست خالق هستی نیروی خاصی در درون آدمی قرارداده که این نیرو ناخودآگاه اورا به طرف معشوق سوق می دهد بنابراین باید این نیروی خارق العاده و اسرار آمیز را بخوبی شناخت , عدم شناخت این نیروی شگفت انگیز مارا به ناکجابادسوق خواهد داد و عمرمان در مسیردیگر ی بیهوده به هدر خواهد رفت نیل و وصول به دلبرزمینی هماناو بعداز کامجویی مختصر متنفرو سیرشدن از او همانا, دلبران و طنازان زمینی با ناز و کرشمه چندصباحی آدمی را مشغول خود می سازند , و آدمی درپرتو شعله های آتشین عشق مجازی و جاذبه های شیرن و لذتبخش مقطعی آن دمی عمرطلایی خودرابا خوشی و خرمی سپری می سازد و بعداز گذر زمان و خاموش شدن مشعل فروزان عشق نا, ...ادامه مطلب

  • شود نیت مردی گرتبه 

  • وقتی نیت انسان بد شود خیر و برکت ازمیان می رودشود نیت مردی گرتبه نباشد کس را حذر از گنهشود بسته درهای نعمت تمام نبینی کسی را مگر تلخکامنقل از کتاب هزارگوهر منتخب کلمات قصارنهج البلاغه ص258آن زمان که هدف اصلی انسان رسیدن به مطامع دنیوی ازهرراهی که باشد , آن زمان که انسانها همه چیز را برای خود وبخاطررفاه خودبخواهند , آن زمان که اختلاس و رشوه ممدوح باشد وهرکس زورش بیشتراست محبوب قلوب است آن زمان که معنی حلال وحرام و بحث ازمقوله حلال و حرام جرم تلقی می گردد, آن زمان که کاخ نشینی وزندگی اشرافی دربین مردم ارزش محسوب می شود واکثرمردم بی تفاوت باشند وموج سواران طغیانگر برافکارمردم حکومت کنند واندوختن ثروت نامشروع مباهات و افتخارباشد آن زمان که دلالی ومفت خوری وکارنکردن و پول درآوردن درصدرامورباشد , وکارکردن و عرق ریختن ضدارزش باشد دیگرخبری از خیرو برکت نخواهدشد , انسان هابه موجودی وحشی تبدیل شده وخون همدیگررا خواهندمکید درچنین اوضاع و احوال وجودبرکت بی معنی استآدرس ماhttp://mamshoug.blogfa.com/https://www.instagram.com/a1341m1368p1372/https://twitter.com/i5z78wsthql5mxn, ...ادامه مطلب

  • گشاید کسی چون به ایثاردست 

  • هنگام مقدم داشتن دیگران برخود ارزش وجود بخشندگان روشن می شودگشاید کسی چون به ایثاردست     به محتاج و مسکین دهد هرچه هستشود ارزش گوهر او پدید       نه هرکس تواند بدینجا رسیدنقل از کتاب هزارگوهر منتخب کلمات قصارنهج البلاغه ص257چقدرزیباودوست داشتنی است عمل کسی که ازهواهای نفسانی وزیاده خواهی ها وخودخواهی ها وادعاهای بیهوده وغروروطغیانگری بگذرد وبه حقیقت هستی فکرکند وزندگی را اززوایه دیگری بنگرد درگلستان دل انگیز وجودواقعی خویش سیرکند وبه اقیانوس بیکران ارزش ها بپردازد وازچشمه زلال آن سیراب گردد محاسنی که درایثاروازخودگذشتگی وبخشش وجودداردباهیچ چیز قابل مقایسه نیست , باید درذات اوهضم شد تاماجرارافهمید اگر بااو نباشی ومثل اونباشی ازدرک او عاجزی , با او بودن کارهرکس نیست باید مرد میدان بود تاشیرینی آن راچشید این درگاه جاده خاص خودرا داردازهرراهی نمی توان به او وصل شد , وصل شدن قانون دارد مراقبت ویژه می خواهد دلی که آلوده است نمی تواند معنی بخشش را حس کند اول باید خودراساخت وصفات زشت و ناپسندرا ازوجودخویش زدودتابه بی نهایت رسید دربی نهایت , خودبودن ومن بودن وجودندارد, من کی هستم که دیگران مطیع ام باشند, من جذب اوشده ام , بخشیدنم عملم وهمه چیزم بخاطراوست اگرهمه مردم دیگران را برخودمقدم دارندخبری از نزاع هاو کشمکش ها وجنگ ها و خون ریزی ها و حق کشی ها و حقوق های نجومی , احتکارها, کاخ نشینی ها و فاصله طبقاتی نیست, رفاه متعلق به همه است نه قشرخاص آدرس ماhttp://mamshoug.blogfa.com/https://www.instagram.com/a1341m1368p1372/https://twitter.com/i5z78wsthql5mxn, ...ادامه مطلب

  • عجب دارم از آنکه برزیردست  

  • عجب دارم از کسیکه به مهر بالاترازخود امیدواراست چگونه به زیردستش رحم نمی کندعجب دارم از آنکه برزیردست        درنیکی و خیرو رحمت ببستچرا دارد امید آن شخص پست      به نیکی آن کاوزوی برتراستنقل از کتاب هزارگوهر منتخب کلمات قصارنهج البلاغه ص252بارخدایا, ای خدای مهربان , ای خالق کل کائنات , وجودنابسامانی ها, زشتی ها, پلیدی ها, حق کشی ها, استثمارها, بهره کشی ها از مظلومین وستم دیدگان , عدم رعایت حال همدیگروجوسازی ها واهانت های پی درپی , قطع صدای مظلومین ومحرومین توسط ستمگران وظالمان وحرامیان نجومی بگیرخسته ام کرده به توپناه می برم وشکایتم را به درگاه توعرضه می دارم  متاسفانه افرادمتکبروخودخواه وزیاده خواه وشهرت طلب وقبیله گرادربدنه دولتهانفوذدارندوسدراه اجرای عدالت اند وهرگونه تلاشهای مثبت و سازنده راباترفندهای گوناگون خفه می کنند وباحیله ونیرنگ پست های کلیدی را دردست گرفته اندبه زیردستان خود ستم می کنند ومعیشت مردم را به گروگان گرفته انددرگوشه وکنارباتشکیل اتاق های فکر پوسیده تحت عنوان اقتصادآزادورقابت اقتصادی کالاهاراگران کرده وقدرت خرید مردم راکاهش داده اند اکثرمدیران نجومی کشوردرهمین اتاقهای فکرتربیت شده اندوبیش از 30سال است باتفکرپلید وضدمردمی خودبدترین شرایط را برای مردم تحمیل کرده اند اکنون دولت مردمی درگروگان این گروه منفوراست توانایی حذف مدیران طاغوتی وکاخ نشین را نداردوجودمدیران نجومی و کارشناسان نجومی دربدنه دولت به نفع دولت ومردم نیست , درکجای دنیامدیران طاغوتی نجومی بگیروزیاده خواهان و کاخ نشینان و حرام خواران به زیردستان خودرحم کرده  اند؟ مگراینهابه رحم اعتقاددارندهمه چیر مدیران طاغوتی و کارشناسان, ...ادامه مطلب

  • گهر را بود زیب و فر از ادب  

  • آرایش و زیبائی نسب از کسب ادب استگهر را بود زیب و فر از ادب      چه نازی توتنها به اصل و نسبمکن تکیه برفضل آبا خویش       نداری اگر بهره از سعی بیشنقل از کتاب هزارگوهر منتخب کلمات قصارنهج البلاغه ص245منظورازادب برخورد منطقی واصولی بامردم است , اگرکسی قواعد معاشرت را یادگرفته باشد به خوبی می داند که بامردم چگونه باید رفتارکند , دانستن اصول رفتاریک چیز است واعتقاد به آن اصول یک چیز دیگراست دلیل این همه ناهنجاریها درزندگی بخاطر این است که اکثرماها به ظاهر ازادب ومعرفت دم می زنیم ولی درعمل پای بند به آن نیستیم ومنافع مادی مادراین است به همدیگر دهن کجی کنیم وحقوق هم را نادیده بگیریم واین نوع اقدامات زشت وناپسندرا بهترین شیوه میدانیم غارت وچپاول وظلم وتجاوز را یک نوع زرنگی می دانیم درحالی که چنین نیست زرنگی دراین است که به حقوق مردم احترام بگذاریم وبامردم رفتارنیک وپسندیده داشته باشیم ومنافع دیگران رادرنظر بگیریم وگامهای نیک وسازنده درجهت رفع موانع ومشکلات مردم برداریم , وشرایط را برای بهتر شدن اوضاع مهیاسازیم درفکر حل معضلات جامعه باشیم مشکل عمومی مردم را مشکل خودتلقی کرده  ودررفع آن تلاش کنیم دراین صورت است که همه چیز دوست داشتنی وزندگی زیبا ومعنی دارمی گرددودنیا به گونه دیگر می شود بشریت به خواسته ایداه ل خودمی رسد که نهایت آن بهشت برین دراین عالم است افسوس و هزاران افسوس برحال کسانیکه به اصل ونسب وقوم و قبیله خویش تکیه می کنند وبه آن فخرمی ورزند وراه عصبیت را پیش می گیرند وزمین وزمان را برای مردم مکدرمی سازند  ودرفکرترقی و پیشرفت واقعی نیستند وترقی را فقط درازدیاد اموال وداشتن کاخ و ویلاهای گران قیمت می دانند و, ...ادامه مطلب

  • چو کس باشد آگهه از تعجیل مرگ 

  • کسی می داند بزودی از این جهان رخت برخواهد بست, باید ساز و برگ رفتنش را بخوبی فراهم کند چو کس باشد آگهه از تعجیل مرگ     سزد گربود درپی سازو برگ بخوبی فراهم کند زادره     نگرد بروز جزا رو سیه + نوشت, ...ادامه مطلب

  • چو کس را نیازافتدبرلئیم 

  • هرکس نیازمند ناکسان گرددخوارشودچو کس را نیازافتدبرلئیم      بترباشد ش ازعذاب الیمشود خوارو درمانده ازدست او      بپرهیزازخصلت پست او + نوش, ...ادامه مطلب

  • بود دوری از شک و تردید رای  

  • دوری جستن از بدگمانی کمال جوانمردی استبود دوری از شک و تردید رای       ره و رسم هرمومن پارساینباشد بهین رادمردی جزاین        جوانمرد نبود جز اهل یقین, ...ادامه مطلب

  • کسی را که باشد دراز آرزو 

  • کسی که آرزویش درازباشد خردمندنیست کسی را که باشد دراز آرزو        نباشد خردمند و فرزانه اوچو برآرزوتکیه کردن خطااست      عمل برترین رهبرو رهنمااست, ...ادامه مطلب

  • چو از مرزخودپای بیرون نهی

  • کسی که از مرزخودش تجاوزکندخردمند نیست چو از مرزخودپای بیرون نهی       قدم برسرنارگلگون نهیتراازخرد هیچ سرمایه نیست       که عاقل به غفلت بدین پایه نیست, ...ادامه مطلب

  • عمل چون به دانش نباشد قرین  

  • کسی که به علم خود عمل نکند عالم نیستعمل چون به دانش نباشد قرین        نباشی تو اندرخورآفرینتوعالم نئی جان من جاهلی       که از نفس خود این چنین غافلی, ...ادامه مطلب

  • زدنیا چو چیزی فرستی به پیش  

  • آنچه ازمال دنیایت پیش فرستادی مال تواست و آنچه باقی گذاشتی از آن دشمنتزدنیا چو چیزی فرستی به پیش      بری بهره از آن بعقبی تو بیشچو میری و باقی گذاری از آن       بود جملگی بهره دشمنان , ...ادامه مطلب

  • جدیدترین مطالب منتشر شده

    گزیده مطالب

    تبلیغات

    برچسب ها