کسی که همتش عوض گرفتن دنیا از آخرت بود , سودی نبرد و واجبی را ادا نکرد چو کس آخرت را بدنیا دهد نه سودی از اینکار و سودا بردنه فرضی اداسازد از مال خویش نه بیچاره خیری فرستد به پیش , ...ادامه مطلب
هنگام پی درپی رسیدن سختی ها ارزش های معنوی انسان آشکارمی شودبانسان چو پیوسته سختی رسد زجور فلک تیره بختی رسدشود جوهرمردی اوپدید نلرزد بهرباد چون شاخ بید, ...ادامه مطلب
ارگانيزم بدن انسان و جاندارن طوری طراحی شده است که برای زنده ماندن و ادامه حيات نياز به غذا و آب و هوا و اکسيژن دارد اگر اين نباشد امکان ادامه زندگی غير ممکن است واگر هرکدام از موجودات عالم هستی را مورد مطالعه قراردهيم و ساختارداخلی آن را بادقت تجزيه و تحليل کنيم چنين شرايطی نيز درآن موجود خواهيم يافت ، چرا به خاطر ادامه حيات درطبيعت چنين برنامه ای پيش بينی شده است ، و چرا بايد همه موجودات عالم به چيزی غيراز درون و داخل خود نيازمند باشند ودرواقع در رفع نيازهای خود با همديگر وجه مشترکی داشته باشند و داشتن اين اشتراک چه مفهومی را می رساند وبرای بدست آوردن خواسته های مربوطه بايد دست به تلاش و حرکت زد ، اگر بدون حرکت باشيم فرسودگی و نابودی مان حتمی است ، اين نياز درونی از عالم انسان و حيوان نيز فراتر رفته است ، درعالم نباتات و گياهان نيز مشاهده می شود ، گياهان و درختان و فضاهای سرسبز و زيبا برای تداوم حيات خود به آب و ساير مواد اعم از کود و غيره نيازمندند ، اگر روزی تمام آب های کره زمين خشک شدند پايان حيات سررسيده است ، چرا نظم هستی اينگونه است چرا تمام موجودات برای زنده ما,ارگانیزم بدن انسان,ارگانیزم بدن ...ادامه مطلب
مگرما انسان نيستيم چرا ازخود شناخت کاملی نداريم ، چرا بدون دليل درمورد همه چيز و همه کس اظهار نظر می کنيم ، چرا درباره عاقبت حرفها و کارهامان تفکر و انديشه نمی کنيم و درکوی و برزن هرحرفی که برزبانمان جاری می گردد زود بيان می کنيم و از اثر آن گفته و يا نوشته برروی ديگران درغفلتيم واصلا درچه حدی به همديگر و هم نوع خود ارزش و احترام قائليم ، مگر ما کی هستيم که خودمان را ازديگران بالاتر می گيريم چه مزايايی يا فضايلی از ديگران بيشتر داريم و به چه چيز خود می باليم و غرورمان بخاطر چيست ؟ به هرجا که سر می زنيم درمحافل و درمجالس درهمه جا فقط ازخودمان می , ...ادامه مطلب
ای کاش دردل انسان افسانه ای بنام سوختن وجود نداشت ، ای کاش دل انسان آينه بيداری و استقامت و سرزمين صفا و يکرنگی نبود ، ای کاش قضيه ای بنام تفکرو انديشه و تصورات ازاول وجود نداشت ، ای کاش موضوعی بنام گم شده درهيچ جای عالم هستی مطرح نمی شد ، ای کاش اين دل تنگی ها آدمی را درهاله ای از انفجار فرو نمی برد ، ای کاش زمانه وجود و مفهوم خارجی نداشت ، ای کاش حسی بنام خواسته ها و آمالها وآرزو های بی نهايت درسرشت انسان وجود نداشت ، ای کاش خصومتها و کشمکش های زندگی جای خودرا به آرامش و صفا می داد ، ای کاش آدمی آنچنان توانايی وقدرت تسلط کامل برنيروهای نامرموز, ...ادامه مطلب