آشنايی نه غريب

ساخت وبلاگ

آشنايی نه  غريب است که دلسوزمن است      چون من از خويش برفتم  دل بيگانه بسوخت

شرح بیت

دمی از تعلقات و رنگ آميزی های مدرن حيات رها شدم و مفتون و متحير درکنجی افتادم و دل را به امان خدا سپردم و من در خود بودم و او درحال سوختن ، ناگهان ندای آشنايی به گوشم طنين افکن شد و گفت هان ای عاشق بيدل من کجايی غرق در چه چيزی هستی منم معشوقت ، بيا که لحظه وصال نزديک است و بيا و خويشتن را از محنت ها و رنج ها بدور ساز ديگر غم چه چيزی را دردل داری من که با هزارن نازو غمزه  و عشوه گری و طنازی درکنارت هستم و دلسوز توام و من هم عاشقتم و آنکه واله و سرگشته من شود من هم واله و سرگشته اش می شوم و به سوی خودم می کشم من را با تو کارهاست بايد قابليت پذيرش رادروجود ت ايجاد کنم و مسيرهای صعب العبوری در اختيارت قراردهم تا ببينم چند مرد حلاجی و بخاطروصال به من چگونه از اين گردنه ها عبور خواهی کرد ، و دراين راه سختی های زيادی را چگونه متحمل خواهی گشت و درهربابی از اين ابواب نشاط و شادی خاصی نهفته است  تمرين و ممارست خاص خودرا می طلبد هرکسی را از اين راز آگاهی نيست مگر اينکه خود خواهد . تا شعله های عشق دروجودش زنده گردد پروانه واربه گرد شمع در حال تکاپو و جنبش باشد ودل را برای سوختن واقعی و پذيرش آنچه که بايد بپذيرد مهيا و آماده سازد و دراين راه حرکت و پويايی است توقف و ايستادگی معنا و مفهومی ندارد.

ندای عشاق...
ما را در سایت ندای عشاق دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : mamshouga بازدید : 222 تاريخ : پنجشنبه 29 تير 1396 ساعت: 6:37