اوج خیال

ساخت وبلاگ

ازگوشه ای به طرف اوج خيال به پروازدرآمدم  درآن حال دمی به کرانه های آسمان نيلگون نگريستم آنچه که دربالابودند سخن نغز  وشيرينی برای گفتن داشتند ، ستارگان منظمی که پشت سرهم چيده شده بودند کم کم داشتند  افول می کردند و جای خودرا به خورشيد فروزان می دادند و درآن لحظه که هنگام تبديل  می باشد حالات زيبائی ديده می شد و اين زيبايی تاثير شگفت انگيزی درروند جاری عالم  داشت ، گاهی اوقات دلهای سوزان و چشم های اشک آلودرا نوازش می داد از آن طرف نسيم  ملايم صبحگاهی درحال وزيدن بود و باوجود آن قطران شبنم را در لابلای گها و برگهای  درختان مشاهده می کردم که حديث و آوای خاصی دربطن خود داشت ، گويی شيفتگان واقعی  عشق درحيرت بسرمی بردند ، همچنان به پرواز خود ادامه دادم از ميان کوههای استوار و  مقاوم عبورکردم و درجستجوی او بودم و به هرديار و دمن سرزدم تا اورا بيابم اگرمی  يافتم چه می شد ، اندکی بااو درد و دل می کردم تا خودم را آرام سازم ولی کو آن  آرامش ، کو آن راحتی خيال ، همه  چيز در رويا بود ، خستگی راه رمق و توانم را  از بين برده بود ، چاره ای جز مقاومت و ادامه راه نداشتم ، به نغمه شور انگيز تار  پناهنده شدم ، دمی به خود فرو رفتم و از آن آوای ناب مست گشتم ، مستی هم عالمی دارد  ، غم های دنيوی را به دنيا طلبان منتقل کردم ، در آن حالات غم و کربت به اوج نشاط  بيکران رسيدم ، به سيردرعالم بالاادامه دادم درآن نغمه سوز خاصی وجود داشت ، همه  وجودم را می سوزاند ، غافل از آنکه درزمين بودم ، نه آسمانی وجود داشت و نه پروازی  درجريان بود و نه بريدن ازخودی وجود داشت ، نه ستاره ای درحال افول بود و نه نغمه  ای درکاربود ، تنها من بودم با امواج بيکران خودخواهی هايم ، نمی دانستم چه کارکنم  ، بدنبال سر پناهی برای خودبودم تا اندکی دست از آرزوهای خود بردارم ، مگر شدنی است  ! يک چيزی دردرون غوغا می کند و مراوادارمی سازد تاآرزوهای بزرگی در سرداشته باشم ،  داشتن آرزو برای انسان عيب نيست ، ولی آنچه آزارم می دهد عدم تحقق آن آرزوها و  روياهاست ، بنابراين بعضی از خواسته های دل عملی است اگر همت و اراده داشته باشيم  رسيدن به آن امکان  پذير است ، انسان اگر قدرت و  نيروی پيگری خودرا به  کار اندازد می تواند سنگ های سخت را به موم نرم تبديل کند ، خوشبختانه اين اراده  محکم هم دروجود من هست کافی است کمی حرکت کنم تا خودم را از اين اضطرابات و تشويش  های بيشمار نجات دهم رهائی از اين وضعيت  شدنی است ، درکنار تاريکی روشنای هم وجود  دارد باروشن کردن شمع می توانيم محيط اطراف خودرا از تيرگی ها پاک سازيم ، البته  اين کار ، کار سختی است ولی شدنی است ، انرژی می خواهد ، انرزی لازم را نيز  دراختيار دارم ، بايد حرکتی کرد بايد تحولی بوجود آورد بايد شمع زيادی درگوشه و  کنار روشن کرد تا کمکی برای طلوع خورشيد باشد ، در اين اوضاع و احوال بودم که نغمه  تار به پايان رسيد اندکی سکوت معنی دار برقرارشدوبعداز آن آهنگ جديد شروع به کار  کرد اين آهنگ کارايی و گيرايی خاص خودرا داشت ، اين شنيدنها همچنان ادامه داشت   صدای خوبی گوشم را نوازش می داد انگار درکنار چشمه ی زلال و شفاف بسر می بردم ،  کبوتران آواز می خواندند ، حشرات موذی درحال حرکت ، و درکنار آب شقايق های زيبايی  روئيده  بود با نوشيدن از آن آب گوارا بازهم به مستی فرو رفتم اين بار يک مستی  معمولی نبود بلکه فراتراز آن به نظر می رسيد به يافته های زيادی دست يافتم چه شور و  حالی دردرون داشتم که قابل وصف نيست ، دردل غوغايی برپابود ، همه چيز درختيار ، به  دنبال جرقه ای  ، بال  های خودرا کم کم برای پرواز مجدد مهيا کردم و  رهائی از آن محيط با صفا برايم مشکل بود ، اما چه کنم برای هر آمدی رفتی هم هست ،  امکان ماندن غير ممکن بود ، اين دنيا بلندی ها و پستی های خاص خودرا دارد ، يک روز  در پايين بسر می يم روز ی ديگربه بالاصعود می کنيم ، تا واپسين لحظات  اين  صعودها و نزولها همچنان ادامه دارد ، خوش به حال کسی که کمتر درنزول باشد ، ولی به  قول معروف خواستن توانستن است اگر درطلب او باشی ، جلوه های خاص او را خواهی يافت ،  رسيدن به خود او امر دشواری است ، ولی وصول به آثار و علائمش شدنی است ، درآثار او  خيلی چيزها يافتنی است ، دراين يافتنی ها لذت های بيشماری وجود دارد ، در لابلای  اين لذايذ خوشی های ديگری نيز درجريان است ولی درک آن و احساس آن اندکی باسختی ها  همراه است ، به شکافتن دردل کوه سخت می ماند بايد فرهادواربه کوه شتافت تا به شيرين  خودرسيد ، اين قصص رازهای بيشماری دردرون دارند.

ندای عشاق...
ما را در سایت ندای عشاق دنبال می کنید

برچسب : اوج خیال, نویسنده : mamshouga بازدید : 248 تاريخ : دوشنبه 10 آبان 1395 ساعت: 8:00